یاد جنگل دور، فرضیه ساوانا، و انتخاب زیستگاه در انسان

این کتاب که نوشته گوردون هاوِل اوراینز، پرندهشناس و بومشناس و استاد پیشین زیستشناسی دانشگاه واشنگتن در سیاتل است، به نقش تطور در واکنشهای انسان به محیط و شکلگیری زیباییشناسی در انسان پرداخته است. نویسنده در کتاب بر اهمیت علفزارهای پلیستوسن در شکلگیری رفتارها و احساسات در نیاکان ما در افریقا تاکید کرده و نشان میدهد که بسیاری از رفتارها و سلیقههای امروزین ما کماکان متاثر از این میراث کهن ساواناها است. کتاب دارای یازده فصل با این عناوین است.

سوت زدن برای عسل، اشباح دشتهای آفریقا، هزینه سنگین یادگیری، خواندن چشمانداز، مار در میان علفها، سامان گرفتن و جا افتادن، غرامت به فلفل، میمون آهنگین، نخستین بو، مرتب کردن طبیعت، پرنده راهنمای عسل و مار. مترجم کتاب کاوه فیض الهی است که خود زیست شناسی مطرح، روزنامه نکار علم و قلمی بسیار توانا دارد.
عنوان اصلی کتاب مار، طلوع آفتاب و شکسپیر، چگونه تطور علایق و ترس ما را شکل می دهد است. اما در نسخه فارسی با توجه به مخاطبین ایرانی به یاد جنگل دور، فرضیه ساوانا و انتخاب زیستگاه در انسان تغییر کرده است.
جانِ سخن اوراینز این است که بسیاری از واکنشهای انسان به طبیعت تصادفی نیست بلکه ریشهای عمیق در گذشتهٔ تکاملی ما دارد و بسیاری از سلیقههای ما در زیباییشناسی، نتیجهٔ ماندگار انتخاب طبیعی است.
خواندن این کتاب با تصاویر پرشمار بیشباهت به دفترچه یادداشتهای شرلوک هولمز برای حل یک معمای جنایی نیست. چرا که همراه با نویسنده در یک جنگل یا موزه آثار هنری قدم میزنید.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
شیر مادر هم خواص ایمنیشناختی دارد و هم خواص میکروبشناختی، بنابراین نوزادان شیرخوار میتوانند با خطری کمتر نسبت به پس از آنکه از شیر گرفته میشوند چیزهای ناآشنا را بچشند. یک راه نسبتا بیخطر برای آنکه کودکان یاد بگیرند چه چیزهایی خوردنی هستند آن است که زیر نظر مراقبانشان چیزها را بچشند. کودکان بسیار کوچک بیشتر احتمال دارد که در حضور مراقبان خود باشند، اما هنگامی که کودکان توانایی راه رفتن پیدا میکنند بیشتر احتمال دارد در جایی که بزرگترها نمیتوانند ببینند یا به آنها مشورت بدهند غذاهایی را بچشند.
نتیجهاش این میشود که نوزادان باید با گذاشتن چیزهای ناشناخته در دهانشان به محض داشتن توانایی انجام این کار را آغاز کنند، اما هنگامی که از شیر گرفته میشوند دست از این کار بکشند. همانطور که انتظار میرود، نوزادان با گذاشتن چیزها در دهانشان در حدود دوماهگی و پیش از آنکه بتوانند سینهخیز بروند کارشان را آغاز میکنند. در این سن، ما برای آرام کردن نوزادان گریان یا جلب توجه بینایی آنها از چیزهایی استفاده میکنیم که به دهان برده میشوند. به دهان بردن چیزها تا حدود شش ماهگی افزایش و پس از آن به تدریج کاهش مییابد. این رفتار به ندرت در کودکان بزرگتر از دو سال دیده میشود. از اینگذشته کودکان کمسن با به دهان بردن اشیا کوچک میکروبهای سودمندی را میبلعند که پس از قطع شیردهی جانشین میکروبهای موجود در شیر مادر خواهند شد. ذائقه و ترجیح طعمها در نوزادان به سرعت شکل میگیرد. برای آنکه طعمی ترجیح داده شود عموما لازم است که تجربه خوردن آن چندین بار تکرار شود، اما بیزاری خیلی سریعتر یاد گرفته میشود.