آدمی، یک تاریخ نوید بخش

آیا همانطور که هابز (۱۶۷۹-۱۵۸۸) فیلسوف قرن هفدهم گفته است؛ انسان گرگ انسان است؟ و اگر ما انسان ها را به حال خود رها کنند، یکدیگر را می دریم؟ گاهی اینطور به نظر می رسد که طبیعت انسانی یک طبیعت خشن و درنده خو و زیاده خواه است.
فقط کافی است که که نگاهی به تاریخ بشر بیندازیم تا گزاره های بالا حقیقت محض به نظر برسند. این عقیده حتی پیش از هابز هم به نوعی طرفدار و معتقدان خاص خودش را داشته است. اعتقادی که تا کنون بر سر بسیاری از رفتارهای سیاسی و اجتماعی ما سایه افکنده است.
آیا در چنین موقعیت سیاهی زندگی می کنیم که بدون وجود قراردادهای اجتماعی یکدیگر را می دریم؟
در رمان معروف سالار مگس ها اثر ویلیام گلدینگ چند پسر بچه که در جزیره ای گرفتار آمدهاند به تدریج به چنان وحشی گری روی آورند که در پایان داستان وقتی یک فرد بزرگسال انگلیسی پا به جزیره می گذارد می گوید از پسربچه های تربیت شده انگلیسی انتظار بیشتری داشته است. آخر در این مدت سه پسر بچه کشته شده اند و جزیره به خرابه ای تبدیل شده است.
فهرست مطالبی که در این مقاله میخوانید:
پسر شگفتانگیز هلندی ایدههای نو
شاید همه چیز اینقدرها هم تاریک نباشد. به تازگی یک جوان اندیشمند بسیار شجاع و نترس هلندی در حال پراکندن نوری تازه در ذهن بشر است. او روتخر برگمان (Rutger Bregman) تاریخ نگار و نویسنده و تنها متولد ۱۹۸۸ در هلند است. او در دانشگاه اوترخت لیسانس و فوق لیسانس هنر گرفته و در دانشگاه لس آنجلس مدرک خود را به خاطر مطالعه بر روی شهرها و شهروندی دریافت کرده است.

گاردین او را پسر شگفتانگیز هلندی ایدههای نو نامیده است. برگمان با سخنرانی سال ۲۰۱۷ در تد با عنوان فقر فقدان شخصیت نیست، فقدان پول نقد است به شهرت رسید.
فقر، احمق می کند
برگمان معتقد است که هابز اشتباه می کرد، و دولت ها باید به مردم پول نقد بدهند. او می گوید مردم با این کار به فساد نمی افتند بلکه به زندگی بهتری روی خواهند آورد. ارجاع او یک روانشناس برجستهی آمریکایی-اسراییلی، الدار شفیر با کتاب معروفش فقر احمق می کند است.
شفیر معتقد است که حقیقتا فقرا تصمیمات اشتباه بیشتری می گیرند، اما نه به این خاطر که احمق هستند، و نه به این دلیل که ژن های معیوبی دارند، بلکه ذهن آنها مانند کامپیوتری که برنامه های باز بسیاری دارد آنقدر مشغول و درگیر زندگی و زنده ماندن روزانه؛ یا به قول سعدی:
چه خورم صیف و چه پوشم شتا
است که نمی تواند در لحظه تصمیمات درستی بگیرد. درواقع پهنای باند کوتاهتری دارد.
در ستایش تنبلی
دهه ها پیش از این برتراند راسل فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی در رساله ی کوچکش در ستایش تنبلی به این مسله مهم اشاره کرده بود که اگر می خواهیم جامعه ی بهتر و بافرهنگتری داشته باشیم، باید طوری برنامه ریزی شود که مردم بیش از چهار ساعت در روز نیاز به فعالیت شغلی نداشته باشند.
به نظر می رسد که تمام جملات بالا با آنچه که تا کنون در مغز ما فرو کرده اند منافات بسیاری دارد. روتخر برگمان در این اثر که در ۴۶۲ صفحه و در پنج بخش و یک مقدمه و یک موخره منتشر شده و تلاش دارد تا نگاهی به کل تاریخ بشر از دویست هزار گذشته تا کنون بیندازد، و برخلاف گفته ی کسانی چون ماکیاولی و هابز و فروید و … که اساس اندیشه ی امروز غرب را ساخته اند، نظری انقلابی را مطرح کند و بگوید که انسان به ذات نیک سرشت است. برگمان اعتقاد دارد که باید نگاهی نو جدید به بشریت بیندازیم.
یوال حراری نویسنده کتاب پرفروش انسان خردمند در مورد این کتاب می گوید:
باعث شد تا به انسان نگاه جدیدی بیندازم.
یک تاریخ امیدوارنه
با اینکه کتاب برگمان دردوران پاندمی منتشر شده است و این دوران را زمان بسیار بدی برای انتشار کتاب می دانند، اما روتخر برگمان معتقد است که اتفاقا دوران بسیار خوبی است چرا پاندمی فرصتی است تا بشر راه جدیدی پیدا کند.

به قول جاناتان فریدلند در گاردین:
این کتاب پیمایشی جامع و کامل پیرامون هستی انسان است که میگوید اکثر انسانها، علیرغم نواقص آشکاری که داریم، اساساً خوباند. در زمانهای که مردم مشتاق اخبار حالخوبکُن هستند، لابد از کتابی که زیرعنوانش «یک تاریخ امیدوارنه» است استقبال میشود. با حالوهوای ما هم جور است، چون در ایامی منتشر شده که همسایگان یار همدیگرند، مردم برای مراقبان سلامتیمان کف میزنند، و انسانهای سراسر دنیا مشغول همکاریاند تا جان یکدیگر را نجات دهند. علاوهبر همۀ اینها، اکنون که عدهای میگویند وقتی از این بحران درآمدیم باید یک آغاز دوبارۀ اساساً متفاوت رقم بزنیم، یعنی یکجور مصالحۀ جدید به سبک پایان جنگ جهانی دوم. کتاب بشریّت یک نقشۀ راه ارائه میدهد که بگوید چطور میتوانیم سامانی بسیار متفاوت به خودمان بدهیم.
کتاب در جامعه کتاب خوان ها هم با استقبال مواجه شده است. نمره ۴.۳۳ از ۵ در سایت گودریدز نشان می دهد که خوانندگان این کتاب را دوست داشته اند و مورد توجه قرار گرفته است.
این کتاب درباره ایده رادیکال است؛ مفهومی که میدانیم مدتهاست حکام را ناآرام میکند، مفهومی که ادیان و ایدئولوژیها نفی میکنند، رسانههای خبری به آن نمیپردازند و از روایات تاریخ جهان زدوده شده است. در عین حال مفهومی است که تقریباً تمامی شاخههای علوم تاییدش میکنند. مفهومی که تکامل شاهدی بر آن است و زندگی روزمره تاییدش میکند. مفهومی که آنقدر در سرشت بشر نهادینه است که متوجه نمیشویم و از آن غفلت میکنیم. کاش شجاعت جدیتر گرفتنش را داشتیم.
مفهومی است که ممکن است آغازگر یک انقلاب باشد. جامعه را زیر و رو کند. چون وقتی واقعاً معنای آن را درک کنید در کمترین حالت خود دارویی است که تفکر را تغییر میدهد و تضمین میکند که جهان را از دیدی دیگر نگاه کنید. خوب این ایده رادیکال چیست؟
اینکه اغلب افراد در باطن نسبتاً نیک هستند. بنا بر افسانهای دیرپا انسان به واسطه سرشتش خودخواه و تهاجمی و زود ترس است. این همانی است که زیست شناس هلندی فرنس د وال دوست دارد نظریه لفافه بنامد. این نظر که تمدن فقط لفافه نازکی است که با کوچکترین تلنگر فرو میپاشد. در واقعیت برعکسش حقیقت دارد وقتی بحران رخ میدهد، وقتی بمبها فرو میبارند یا سیلاب بالا میآید، ما انسانها به بهترین نسخه خود تبدیل میشویم.

مولف در بخشی از کتاب مینویسد: «اگر باور داشته باشیم که نمیشود به اغلب افراد اعتماد کرد، با یکدیگر با همین تفکر رفتار خواهیم کرد و همه فکر میکنند کمتر باوری بیشتر از دیدگاه ما نسبت به دیگران در شکل گیری جهان قدرت دارد، چون در نهایت همان چیزی گیر شما میآید که انتظارش را داشتید، اگر بخواهید با بزرگترین چالشهای این دوران برخورد کنید از تغییرات اقلیمی گرفته تا بی اعتمادی فزاینده ما به دیگران، به نظر من باید از دیدگاه خود درباره سرشت آدمی شروع کنیم.
در باب توضیح: این کتاب موعظهای درباره نیکی ذاتی مردم نیست مشخص است که ما فرشته نیستیم، موجوداتی پیچیدهای با وجههای نیک و وجههای نه چندان نیک. مسئله این است که به سراغ کدام وجهه میرویم؟ بیان ساده استدلال من این است ما طبق سرشت خود به عنوان کودک در جزیرهای نام مسکون، هنگام آغاز جنگ، هنگام وقوع فاجعه، تمایل شدیدی به سویه نیک خود داریم. شواهد علمی زیادی ارائه خواهم کرد که نشان میدهند دیدگاه مثبتتر به سرشت انسان تا چه حد واقعبینانه است .در عین حال متقاعد شدهام که اگر شروع به باورش بکنیم میتواند بیشتر واقعی بشود.»
نویسنده کتاب قبل از آنکه گزارش جستجویش را در پی دیدگاهی نوین نسبت به بشر ارائه کند، سه اخطار درباره این رویکرد خود میدهد و مینویسد: «اول اینکه دفاع از نیک بودن انسان مثل مواجه شدن با یک هیدراست؛ همان هیولای هفت سر اسطورهای که هر سرش را که هرکول قطع میکرد به جایش دو سر رشد میکرد. کارکرد بدبینی خیلی به این شبیه است. برای هر استدلال مردم گریزانه که نابود کنید، دوتای دیگر به جایش ظاهر میشود. نظریه لفافه مثل یک زامبی است که مدام باز میگردد.
دوم اینکه دفاع از نیک بودن انسان یعنی موضعگیری در تقابل با قدرتهای موجود. از نظر قدرتمندان دیدگاهی امیدوارانه به سرشت بشر به صراحت تهدید کننده است. یاغیگری. آشوبگری. تداعی میکند که ما جانورانی خودخواه نیستیم که باید مهارشان کرد. مهار و میزان شان کرد.
سوم اینکه دفاع از نیک بودن انسان یعنی مواجه شدن با طوفانی از تمسخر. تو را ساده خواهند نامید. کند. کند ذهن. هر ضعفی در استدلال شما بی رحمانه برملا خواهد شد. اساساً بدبین بودن راحتتر است!
دلایل امیدواری همیشه مشروطاند. هیچ چیزی خراب نشده. تاکنون. سرت کلاه نرفته. تاکنون. یک آرمانگرا ممکن است در سراسر عمر خود محق باشد و باز هم او را فردی ساده دل ندانند و به هیچ نگیرند. هدف این کتاب تغییر دادن چنین وضعی است چون چیزی که امروز ممکن است غیر منطقی و غیر واقع بینانه و ناممکن به نظر برسد شاید فردا چیزی گریز ناپذیر از آب درآید. هنگام واقعبینی نوینی رسیده است، هنگام دیدگاهی نوین است درباره نوع بشر.»
در پشت جلد کتاب میخوانیم: «از بمباران جنگ جهانی گرفته تا جهانی واقعی که شاید تنها در رمان سالار مگسها بتوان نمونهاش را یافت، از مزرعه پرورش روباه در سیبری گرفته تا جنایتی ننگین در نیویورک، از دستگاه شوک در دانشگاه ییل گرفته تا آزمایش زندان در دانشگاه استنفورد… روتخر برخمان به ما نشان می دهد که باور انسان به مهر و نیک خواهی قادر است تفکر نوینی را بیافریند و مبنایی باشد برای تغییرات راستین در جامعه. زمان آن فرا رسیده است تا نگاهی نو به سرشت بشر بیفکنیم. برخمان برخی از برجستهترین وقایع و پژوهشهای جهان را با دیدی کاملا بدیع میشکافد و پرتوی نو بر تاریخ بشر در 200000 سال اخیر میافکند.»
کتاب «آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش» نوشته روتخر برخمان به ترجمه مزدا موحد از سوی فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم با شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه، در ۴۹۵ صفحه و به بهای ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.